loading...

سیاهه های یک پدر

بحثمون از یک طرح ایده برای تولید شروع شد... بهش گفتم به مدلی از بافت فرش رسیدم که سرعت کار رو خیلی بالا میبره... و این یعنی عمومی‌تر شدن قیمت فرش‌های دستبافت......

بازدید : 371
پنجشنبه 10 ارديبهشت 1399 زمان : 0:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سیاهه های یک پدر

بحثمون از یک طرح ایده برای تولید شروع شد...

بهش گفتم به مدلی از بافت فرش رسیدم که سرعت کار رو خیلی بالا میبره... و این یعنی عمومی‌تر شدن قیمت فرش‌های دستبافت... و از طرفی خیلی هم نو هست و جلب توجه میکنه...

وقتی صحبت از سرعت تولید فرش دستبافت شد کمی‌بحث عوض شد و ناگهان ایده‌ی حدود هشت سال پیشم به ذهنم اومد که در فکر طراحی یک دستگاه بودم که بتونه فرش دستبافت رو با سرعت بیشتر تولید کنه و فرآیند هزینه زای "زمان" از تولید فرش دستبافت حذف بشه... ( فرش دستبافت ویژگی‌های منحصر بفردی در استحکام و ماندگاری و تنوع رنگی داره که فرش ماشینی نداره چون هنوز نتونستن اون ویژگی‌ها رو تکنولوژیکش کنن)

طرح نیمه تمام و رها شده ام رو مطرح کردم... و در مورد هر کدوم از قطعاتی که برای چنین دستگاهی لازمه طرح اولیه ام رو که میگفتم و در همون لحظه که داشتم توضیح میدادم بقیه طرح خود بخود توی ذهنم تکمیل میشد... و روی کاغذ می‌اومد...

دوستم هم چون در مکانیزم بافت فرش مطلع بود اونقدر به وجد اومده بود که شش دونگ حواسش رفته بود به ایده‌ی من...

دوستم فکر میکرد تمام اینها که دارم روی کاغذ پیاده میکنم و توضیح میدم مربوط به همون هشت سال پیش هست... اما فقط خودم میدونستم هشتاد درصد چیزی که میگفتم همون لحظه به ذهنم میرسید...

ایراداتی میگرفت و دوباره همون لحظه طرحم ترمیم میشد و ایراد رفع میشد...

همین طور جلو رفتم... تقریبا 50 درصد اون دستگاه رو با شرح تصویری قطعات براش بیان کردم...

ناگهان حس کردم این زمان خیلی خاص و ویژه هست...

هی داره در ذهنم گشایش میشه... میدونم اگر همینطور ادامه میدادم صد در صد دستگاه رو طراحی میکردم با درصد خطایی پایین... که اون خطا‌ها رو میشد در بازنگری‌ها درستش کرد...




ناگهان خطوری ذهنم رو مشغول کرد... سکوت کردم... و رویم رو از دوستم برگردوندم... و مشغول مانیتورم شدم...

گفت: خب بقیه اش؟... تعداد رنگ رو چطور حل میکنی؟...

کل آلمان و بلژیک نتونستن بیش از 10 رنگ رو طراحی کنن...

گفتم: ولش کن... مگه فرش ماشینی چشه؟... حداقل عمر مفید بی کیفیت ترینشون 10 ساله... هشت الی ده رنگ هم دارن... مگه بشر دو پا در این زمینه چقدر نیاز داره؟... بسشه دیگه؟!!!

گفت: حالت خوبه؟... طرح رو بگو... آلمانی‌ها اگه عقلشون میرسید تا حالا صد دفعه تولیدش کرده بودن...

گفتم: با این دستگاهی که ما در صدد طراحیش هستیم، بافنده‌های فرش دستبافت بیکار میشن... اونایی که توی روستاها دارن می‌بافن... اگه این دستگاه طراحی بشه... میاد توی کارخونه‌های شهرکهای صنعتی... اون زنی که توی خونه، هم داره بچه داری میکنه و هم داره معیشتش رو پیش میبره کارش از بین میره...

ارزش نداره روش فکر کنیم....

گفت: راست میگی... ولی حیفه‌هااا... دیر یا زود دیگران میرن سمتش... عصر، عصرِ سرعت تولیده...

گفتم: بذار به پای دیگران نوشته بشه... من عرضه این کارا رو ندارم...



نمیدونم چی بگم که این متن به معنای خود نمایی و بیان فضیلتی از خود در ذهن‌ها تداعی نشه...

فقط دلم قرصه که قصد خودنمایی ندارم و ...

ولش کن ن. .ا... اتفاقی که باید بیفته دست تو نیست... تو برو خود را باش...

وصف حالم این بیت از معنی زنجانی هست:

دستی ز تو نبردیم ،گفتی قمار کافیست...

دستی دگر ببازان ،ما را ثواب دارد...

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 9
  • بازدید کننده امروز : 7
  • باردید دیروز : 101
  • بازدید کننده دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 212
  • بازدید ماه : 222
  • بازدید سال : 530
  • بازدید کلی : 19338
  • کدهای اختصاصی